سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه شادی


87/10/26 ::  12:1 عصر

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم ...

امروز کلبه شادی عجب حالی داره.عاشق عاشق...شاد شاد...اخه امروز تولد عزیزم هست.

وای اونم چه عزیزی.اینقدر عزیز که فقط خدا میتونه عزتش رو معنا کنه.

امروز روز تولد کسی هست که هر روز با عشقش متولد میشم.هر روز با نگاش جون میگیرم.

امروز تولد تو هست نازنین من.تولد تویی که همه هستی منی.تولد تویی که همه زندگی منی!

امروز تولد تو هست گل همیشه بهارم.تولد تو نازنین بی همتای من.گوهر یک دانه من.

امروز رو چطوری بهت تبریک بگم؟چطوری برات جشن بگیرم که لایق وجود بی نظیرت باشه؟

میخوام امروز همه ارزشهام رو عاشقانه بهت تقدیم کنم.

چیزی با ارزش تر از قلب و احساسم ندارم و یکرنگ تر از دلم و صادق تر از چشمام و محکم تر از

وفام و زلال تر از اشک هام...همه و همه رو عاشقانه بهت تقدیم میکنم و بهت میگم:

نازنینم ؛ هستی من ؛ زندگی من؛ فرشته آسمونی من؛دلیل بودن من:

تولدت مبارک...امیدوارم سالهای سال زنده و سالم و شاد باشی.

غرق در خدا در خوشبختی در سعادت. غرق در عشق و شادی.اونقدر خوشبخت که فرشته های

آسمون به حالت غبطه بخورند. همیشه صورت زیبات مثل خورشید بدرخشه.

همیشه صدای آسمونیت شادی رو فریاد کنه.

تولد مبارک عزیز مهربونم.عزیز خوبم.تویی که دیگه مثلت رو ندیدم و نخواهم دید.

لبخند زدی و آسمان آبی شد،

شب های قشنگ مهر مهتابی شد،

پروانه پس از تولد زیبایت،

تا آخر عمر غرق بیتابی شد.

میدونی چرا فقط یک شمع رو کیک تولدت گذاشتم؟

چون تکی...یک دونه ای...چون مثل و مانندت رو ندیدم.

تکی...به اون خدا تکی عزیز قشنگم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم

من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون

چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم

تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

امروز میخوام برات جشن تولد بگیرم.

امروز میخوام دنیا رو برات چراغونی کنم.همه کهکشون ها رو آذین ببندم.

امروز میخوام دلم رو برات غرق نور و شادی کنم.

امروز قشنگترین روز عمره منه عزیزترین عزیزم.

روزی که خدا یکی از فرشته هاش رو به زمین فرستاد برای دل من.

نازنینم: فرشته آسمونی من امروز چه روزیه که تو دلم غوغاست

روز میلاد تو...روز آغاز تو...روز بودن تو...

دلیل بودن من سالگرد آغاز بودنت مبارک!

 

 

 

 هم نفس ، هم صدا ، هم دل:

نیمه وجود من.پاره وجودم.

طراوت باران را در نگاه تو یافتم و گرمی خورشید را در دستان تو.

ای زلال تر از آب،نجابت نگاهت را کجا می توان یافت؟

 صداقت کلامت آوایی ایست بس زیباتر از آواز قناری.

طنین دلنشین صدای تو دلم را نو میکند.دوست دارم پلک بر هم گذارم

تا همه وجودم را ارتعاش حنجره ات بلرزاند.

وجودت چون اقیانوسی آرام است که مرا در خود غرق میکند.

و من مدهوش امواج نوازش تو.

مرا در خود غرق کن میخواهم در تو گم شوم،محو شوم.

مرا با خود ببر به دنیایی که در آن جز عشق نباشد.

مرا با خود به بینهایت ببر.به بی وزنی به بی رنگی

زمان و مکان را در هم شکن دستانم را بگیر،میخواهم به اعماق وجودت

سفر کنم.میخوام تو را جستجو کنم و خود را در تو بیابم. 

 نازنین بی همتای من:عزیز بی مانند من:

امروز بهانه ایست برای فریاد کردن تو.امروز بهانه است برای دیدن تو

امروز بهانه ایست که باز تو را در صفحه سپید قلبم نقاشی کنم.

امروز باز حقانیت و نجابتت را فریاد خواهم کرد.

امروز باز صداقت و پاکیت را فریاد میکنم.

امروز بلند تر از هر زمان خواهم گفت:

تا هستم تا نفس میکشم یار و یاورت خواهم ماند.

عزیز مهربانم : همه وجودم :بر تو مبارک باشد این روز قشنگ. 

 

 

 



  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده : فهیمه طالبی

    87/10/26 ::  12:0 عصر

    همه رنگ ها رنگ خداست

    رنگ آبی با صدای بلند گفت : من رنگ کی هستم ؟

    آسمان گفت رنگ منی ، رنگ پرواز

    آب گفت : رنگ منی ، رنگ آرامش

    خدا گفت : تو رنگ منی

    ناگهان همه دنیا آبی شد.

    آسمان و زمین و هر چه با آنها بود آبی شدند .

    دوباره رنگها توی هم رفتند و

    7 رنگ شد 70 رنگ

    رنگ سبز من رنگ کی هستم ؟

    درخت گفت : رنگ من هستی ، رنگ عشق

    چمن گفت : رنگ من هستی ، رنگ زندگی

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا سبز شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بود سبز شدند .

    رنگ زرد گفت : من رنگ کی هستم ؟

    خورشید گفت : رنگ من هستی ، رنگ آتش

    گل آفتاب گردان گفت : رنگ من هستی ، رنگ دوستی

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا زرد شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بود زرد شدند .

    رنگ سفید پرید جلو پرسید : من رنگ کی هستم ؟

    ابر گفت : رنگ منی ، رنگ پاکی

    ماه گفت : رنگ منی ، رنگ نور

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا سفید شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بودسفید شدند .

    ناگهان صدایی از میان رنگها گفت : من رنگ کی هستم ؟

    شب گفت :رنگ منی ، رنگ استراحت

    شیطان گفت : رنگ منی ، رنگ حسادت

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا سیاه شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بودسیاه شدند .

    هیچ نوری نبود و هیچ رنگی دیده نمی شد

    خدا ، خورشید را از پشت سیاهی بیرون کشید

    بعد ، آب ها و آسمان را آبی کرد

    برگ درختان و گیاهان را سبز

    شب را سیاه ، فرشته را سفید ، گلها را رنگارنگ

    و گفت : همه رنگها ، رنگ خداست.

    خرگوش من چه نازه

     

    خرگوش من چه نازه گوشاش چقدر درازه

     

    موهاش سفید و نرمه مثل بخاری گرمه

     

    دستاشو پیش میآره رو همدیگه میزاره

     

    چون ناخونش درازه به پنجولاش مینازه

     

    میخوره برگ کاهو میدوه مثل آهو

     

    اصلاٌ صدا نداره به هیشکی کار نداره

     

    پروانه

    دنیای ما محتاج پروانه ست

    با بودن پروانه ها زیباست

    من مطمئنم حرفهای او

    زیباترین آواز این دنیاست

     

    هرچند آنها ساکت و آرام

    در باغ می گردند و می بویند

    حس می کنم حرف دل خود را

    روزی به مردم نیز می گویند

     

    حس می کنم پروانه ها روزی

    مثل قناری شعر می خوانند

    پروانه ها هم درد دل دارند

    پس تا ابد ساکت نمی مانند

     

    منظومه شمسی

    بابا مرا خورشید می نامد

    هم نام مامان خودش خورشید

    مامان به من ناهید می گوید

    هم نام مامان خودش ناهید

     

    من زهره هستم، خواهرم اما

    می گفت دیشب : "ماه تابانم"

    خورشید و ماه و زهره یا ناهید

    آخرکه هستم من نمی دانم

     

    وقتی که دیشب عمه ی پروین

    پرسید از این که چیست نام من

    بی حوصله گفتم که مجموعا

    منظومه شمسی ست نام من

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده : فهیمه طالبی

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    خانه
    پارسی بلاگ
    پست الکترونیک
    شناسنامه
     RSS 
     Atom 

    :: کل بازدیدها :: 
    3479


    :: بازدید امروز :: 
    1


    :: بازدید دیروز :: 
    0


    :: درباره خودم ::


    :: لینک به وبلاگ :: 

    کلبه شادی

    :: اشتراک در خبرنامه ::